محض یار مهربان

آخرین منجی...

محض یار مهربان

آخرین منجی...

بیا تا..

 

 

 

 

بیا که جانها به لب رسیده

 

 

کاش می شد تمام واژه های زیبا را اسیر قلم کرد تا قلم فقط برای تو بسراید. کاش می شد ترنم نگاههای غم انگیزغروب را فهمید و بر روی بوم نقاشی کرد تا نگاهی عاشقانه به آن بنگرد و بداند که این غروب بی توست وقتی که تو نیستی غروب ،قلبها را می شکند.سال های زیادی است که اشک ها با گونه ها انس گرفته اند و چشمها در غروب جمعه ها فقط برای تو می گریند برای نیامدنت،برای دعاهایی  که که ظهورت را می خواهند و هنوز اجابت نشده است.شب هنگام وقتی همه خوابند تو بیداری ،بیا و فانوس خاموش آن کسی را روشن کن که در کوچه های تاریک شهر بدنبال حقیقت است ولی هیچگاه نمی تواند در این تاریکی و تنهایی مرداب مانند خود را سیراب کند.تو تمام یاس ها و نرگس ها را عاشق کردی .یا مهدی بیا و نگذار رویا های شیرین را بخاطر نیاز دنیا به آسانی بفروشیم،بیا و در دستان کوچک کودک گل فروش شهر گل آزادی بکار،بیا و سکوت و تاریکی را بشکن.روزها می گذرد و هنوز صدای نیامدنت به گوش می رسد.

 

برای تعجیل در قیامش صلوات

الهم صل علی محمد و آل محمد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد