محض یار مهربان

آخرین منجی...

محض یار مهربان

آخرین منجی...

ما مانده ایم و بغض گلوگیر انتظار

 

 

 

 

 

 

امروز جمعه نیست ولی دلشکسته‌ام

زیرا به انتظار ظهورت نشسته‌ام

یکشنبه‌ای است تلخ ، نه یکشنبه‌ای سیاه

یک جمعه‏ی جدید خیال تو، اشک و آه

آقا، شکسته بغض قلم را غم زمین

بگذار تا بگویم از این قرن آهنین

از التهاب نقشه‏ی جغرافیای شوم

از مرزهای له شده در سایه‏ی هجوم

از برج‌ها که در تب افسانه‌ای مدرن

تبدیل می‌شوند به بتخانه‌‌ای مدرن

از خشم بمب‌های اتم، نقشه‌های جنگ

اندیشه‌های وحشی تیمورهای لنگ

از فصل خواب و وحشت کابوس‌های شوم

تکثیر بی‌نهایت ویروس‌های شوم

از مرگ اعتماد به دست شغادها

از غفلت بهار، شبیخون بادها

دارد دوباره قلب قلم تیر می‌کشد

تاریخ را چه تلخ به تصویر می‌کشد

حالا زمان به مرز تحجر رسیده است

یعنی که فصل مرگ تفکر رسیده است؟!

در هر بهار رویش پائیز را ببین

تکرار تلخ، یورش چنگیز را ببین

تکرار تلخ فاجعه، تهدید، انفجار

آیین جهل، زنده بگوری و انتحار

آقا ببین تهاجم اصحاب فیل را

فرعونیان خفته در امواج نیل را

در جست و جوی هیچ تب جنب و جوش را

تزویرهای این همه آدم فروش را

دیگر شکسته حرمت سنگین نام‌ها

در عصر انتقام، ترور، قتل عام‌ها

حالا بت بزرگ تبر را شکسته است

دروازه‏ی حقوق بشر را شکسته است

نمرودها دوباره خدای زمین شدند

بت‌ها، پیمبران دروغین دین شدند

حالا درون قصه‏ی مادر بزرگ‌ها

‏یوسف رها شده است در آغوش گرگ‌ها

حتی قطار آدمیت واژگون شده است

ایثار رنگ باخته، نوعی جنون شده است

قانون ظلم در رگ تاریخ جاری است

دنیا هنوز در هوس برده داری است

عصر مدرن وارث مشتی ژن است و هیچ

اندیشه‌اش تصرف اکسیژن است وهیچ

دارد دریچه‌ها همه مسدود می‌شود

سر چشمه‏ی امید گل آلود می‌شود

ما مانده‌ایم وحسرت نانی کپک زده

با سیب‌های سرخ جهانی کپک زده

ما مانده‌ایم و صفحه‏ی شطرنج زندگی

با مهره‌های له شده از رنج زندگی

ما ماند‌ایم و حسر ت تفسیر انتظار

ما مانده‌ایم و بغض گلو گیر انتظار

ده قرن انتظار، نه، ده قرن خون دل

آقا چه‌ها گذشته به تو؟ مانده‌ام خجل

آقا بگو، بگو که تو از ما چه دیده‌ای؟!

آری بگو، بگو که چه از ما کشیده‌ای؟!

ما در یقین به سینه‏ی خود مهر شک زدیم

حتی به زخم وا شده‏ی تو نمک زدیم

یک عده جیره‌خوار مدرنیسم‌ها شدیم

در جنگلی به نام تمدن رها شدیم

یک عده هم جدا شده از عصر آ‌هن‌اند

حرف از ظهور پست مدرنیسم می‌زنند

حرف از ظهور پوچی و تردید بی‌دلیل

مرگ حقیقت وخرد و سنت اصیل

یک عده در گرسنگی و فقر سوختند

ایمان به نرخ لقمه‏ی نانی فروختند

یک عده با یزید و معاویه ساختند

قرآن به روی نیزه نشاندند و باختند

یک عده از حقیقت تو دور مانده‌اند

در انتظار یخ زده محصور مانده‌اند

مفهوم انتظار تو را ترک کرده‌اند

آیا دعای عهد تو را درک کرده‌اند؟

گفتند: انتظار همان بی‌قراری است

تنها دعا و گریه وشب زنده‌داری است

مفهوم انتظار تو این چند واژه نیست

آقا خودت بیا و بگو انتظار چیست؟

این دردها حکایت و افسانه نیستند

تنها شکایتِ دل دیوانه نیستند

این دردها  حقیقت مسموم عالم‌اند

شمشیرهای آخته‏ی ابن ملجم‌اند

از فرقه‌ فرقه تفرقه دلخسته‌ایم ما

ده قرن می‌شود به تو دل بسته‌ایم ما

از هر سر جدا شده، بگذار بگذرم

از زخم‌های وا شده بگذار بگذرم

بگذار بگذرم که پُرم از گلایه‌ها

آقا بیا که خسته شدم از کنایه‌ها

امروز هم به یاد تو کم کم گذشت و رفت

مانند جمعه‌های پر از غم گذشت و رفت

آری گذشت و باز نگاهم تو را ندید

فردا دو شنبه است؟ نه ؛ یک جمعه‏ی جدید!  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
امین شنبه 13 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:51 http://emaamzamaan.parsiblog.com/

سلام
وبلاگ پر تحرکی داری
آفرین....
اما کد نشانه گر موست مثله اینکه خرابه....
بای...

نازنین یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 http://honarhayekhoda.blogfa.com



فطر یعنی شکافتن

فاطر یعنی شکافته شده

فطر من یعنی تولدی دوباره از من از مرگ منیتهای من

از به خاک سپاری شیطان نفسم

براستی عید فطر حقیقی نفس من صادق است

ومن در دائره این متولد شدگان ماه مهر قرار گرفته ام

وایا در سایه شکستن بتهای قوی الهیکل نفسم

منی نورانی والهی متولد خوااااااااااااااااااااااااااهد شد
[گریه][گل]

حامد یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 http://qasedakm.blogsky.com/

سلام
زیبا بود
اره حق با شماست منم مراقبم |
بای

شاهد سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 16:38 http://mkz61.parsiblog.com

سلام
به امید روز ظهورش...
شعر مال خودت بود؟ خیلی قشنگ بود.

دانا پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 15:43

مجتهد شبستری: جوان امروز به دنبال فهم عقلی دین است

یک محقق علوم دینی تصریح کرد: جوان امروز حاضر به پذیرش دین صرفا از راه تقلید

نیست. به گزارش ایسنا، <سید محمد مجتهد شبستری> که در سمینار بعثت در

حسینیه ارشاد با موضوع <پذیرفتن دعوت اسلام از سوی جوانان عصر حاضر> سخن

می گفت، اظهار داشت: جوانان در گوشه و کنار جهان به دنبال فهم چرایی پذیرش

دعوت اسلام هستند و ادعا می کنند که ما عملااسلام را فهمیده ایم. بـــرخـــی

نــیـــز دیـــن را صـــرفــا مـحــدود بــه رابـطــه فــرد بــا خــداونــد مــی دانـنــد. ایــن

محقق علوم دینی ادامه داد: در طول تاریخ پاسخ های بسیاری همچون پاسخ های

کلامی به این سخنان داده شده است، اما این جوانان مدعی این امر هستند که این

پاسخ ها دیگر کفایت نمی کند. این جوانان کسانی نیستند که مانند گذشتگان با

سنت دیرین بر حسب عادت و تربیت سر و کار داشته باشند، بلکه آنها به دنبال پاسخ

پرسش خود یعنی چرایی پذیرش دین در عصر حاضر هستند. وی همچنین با بیان این

که جوانان عصر حاضر، عادت را دلیل دینداری نمی پندارند، تصریح کرد: آنها به دنبال

فهم عقلی دین هستند، البته در پاره ای از ادیان به طور مثال در مسیحیت، تفکر

گناهکاری انسان به عنوان پاسخ مطرح شده است، اما امروز ما با جوانانی مواجه

هستیم که دیگر خداوند را به خاطر بهشت و جهنم نمی خواهند و در پی یافتن دلایل

دیگری هستند. شبستری در ادامه به ارزش های انسانی ناشی از جامعه دینی ما

اشاره و خاطرنشان کرد: همبستگی اجتماعی در بطن اسلام شکل گرفته است و

کسانی که به نبودن آن اشاره می کنند به دنبال بیان جدایی اسلام اصیل از عملکرد

مسلمانان هستند. وی در پایان تصریح کرد: این ادعا و گفت وگو برای این است که

چالش های جهانی حذف نشود و اصلانمی توان برای این چالش زمان تعیین کرد. در

روند این مسائل است که می توانیم بفهمیم چه بکنیم، من امیدوارم خداوند و انفاس

قدسی پیامبر (ص) ما را در ادامه و حل این چالش ها مدد رساند.

عروس جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:06 http://baaroos.persianblog.ir

سلام....
بی وفا شدی به ما سر نمی زدی حس قریب
التماس دعا
منتظر ژیام هستما....



یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد