محض یار مهربان

آخرین منجی...

محض یار مهربان

آخرین منجی...

ما منتظریم

 

 

 

ما منتظریم از سفر، برگردی

یکروز شبیه رهگذر برگردی

 

 

با کاسه ی آب و مجمری از اسپند

ما آمده ایم پشت در، برگردی

 

 

وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم

گفتیم نمی شود سحر، برگردی؟؟

 

 

ما منتظر تو ایم آقا، نکند

یک جمعه غروب بی خبر برگردی

 

 

من گوشه نشین کوچه ی برگشتــم

ای کاش که از همین گذر برگردی

 

 

پرواز نمی کنیم از اینجا، باید

در فصل نبود بال و پر برگردی

 

 

وقتش نرسیده است ای مرد ظهور

با سیصدوسیزده نفر، برگردی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد