ماه ِمن...


فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است


ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است 


همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم 


كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است


ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است 


بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است


جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است


گواه قلب حزین سردی نگاه من است


بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم


كه این غلام قدیمی بارگاه من است


                 این جمعه را زیارت اهل قبور کن...

مولای من!

 یکبار از این نیامدنت ها قصور کن

   از خواب و بی تفاوتی ما عبور کن !

  ما مرده ایم اگرچه ، مسیحا ! شما بیا !

این جمعه را زیارت اهل قبور کن...



چرانیامدی...؟


السلام علیک یا بقیه الله الاعظم «عج»

 

گفتیم چرا نیامدی،؟


حق داری؛!


   تعطیل تر از جمعه، خود ما هستیم ...

 

او خواهد آمد

میگویند جمعه می آید ...

آری ، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم ؛

او خواهد آمد ...

تو، همون حس غریبی...

نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو
چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو

پر بغض جمعه های
ناگزیر و بی صدام
خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام

توی کور راه چشمام عطر بارون بوی
سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

تو
همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی

جمعه ایی دیگر!

"و من انگار گیاهی کوچک ... و تو آن نور که از دور به من میتابی ..."

این جمعه هم زنده ماندم و  دیدم

 اما ... "ترسم که شعر سنگ مزار من این شود ... او هم جمال یوسف زهرا ندید و ... رفت ..."

 آی عشق ... ادرکنی

 

نذر قدمهایت ...آقا

فراق تو ...


اي پاسخ گرامي امن يجيب ها!
تعجيل کن به خاطر ما ناشکيب ها

چشم جهان به چشمه ي دستان سبز توست
جاري شو از وراي فراز و نشيب ها

تکليف انتقام شهيدان به دوش کيست؟
خون مسيح مانده به روي صليب ها

برخيز و بزم شب زدگان را به هم بزن
اي آشنا به ندبه و اشک غريب ها

تعجيل کن به خاطر صدها هزار چشم
اي پاسخ گرامي امن يجيب ها!


سلام اقا جان

همه ی پروانه‌هايي که دور و برت مي‌چرخند، همه ی سيب‌هاي سرخ، همه ی گل‌هاي محمدي و همه ی شعرهاي حافظ، سلام‌هاي من هستند که از اتاق کوچک دلم برايت پست کرده‌ام.

وقتي از تو مي‌نويسم، واژه‌ هايم پرنده مي‌شوند و آهسته آهسته از پلک‌هايم خورشيد مي‌ريزد! اگر خود خواهي نبود، برايت مي‌نوشتم که خداوند، تو را براي دل من آفريده است، براي لحظه‌هاي آسماني من؛ اما چه قدر دور؟ چه قدر فاصله؟ چه قدر انتظار... انتظار... انتظار...

انگار سهم من و تو از عشق، همين انتظاري است که مثل يک سيب بين ما تقسيم شده است. حالا به سيب سرخ عشق فکر مي‌کنم و به روزهايي که پشت در منتظرند. زودتر بيا؛ دلتنگ تو هستم!

چند ساعت است که باران مي‌بارد؛ باران ياد تو... باران نام تو ... و من زير اين باران عزيز مي‌خواهم خيس شوم. خيس خيس...

کم‌کم رودي از نام تو جاري مي‌شود. همه ی دشت‌ها تشنه ی نام تو هستند. اين را به راحتي مي‌شود از نگاه منتظرشان خواند. مرا ببخش اگر اين روزها شکستني شده‌ام... کاش صبر تو را داشتم و مي‌توانستم با سکوت، برادر باشم. اما مگر مي‌شود نام تو را شنيد و به شوق نيامد؟ باور کن نمي‌شود نام تو را بر پيشاني فرشته‌ها ديد و آرام نشست.

گاهي که تسبيح مي‌گردانم و نام عزيزت را زير لب زمزمه مي‌کنم، صداي دست افشاني اقاقي‌ها بلند مي‌شود .

محبوب‌ترين! هنوز هم بر اين باورم که : « اگر تو نبودي، خداوند بهشت را نمي‌آفريد. »



چشم یعقوب به دیدار تو حیران مانَد
یوسف از حسن تو انگشت به دندان مانَد

پرده بردار كه از شرم تماشای رخت
تا صف حشر ، قمر سر به گریبان مانَد

برتر و بهتر و زیباتر و پاكیزه تری
كه بگویم گل روی تو به رضوان مانَد 

این عجب نیست كه تا حشر به یاد لب تو
خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

گرچه در دیده ی ما تاب تماشای تو نیست
مهر در ابر روا نیست كه پنهان مانَد

همه شب بر سر آنم كه ز راه آیی و من
جان نثار قدمت سازم اگر جان ماندَ

یوسف مصر ولا بیشتر از این مگذار
چشم یعقوب به دروازه كنعان مانَد

چند باید ز فراق تو به حبس دل ما
ناله ی بی كسی عترت و قرآن مانَد




تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم


   


گر نیابی تا قیامت انتظارت می کشم
 
منت عشق از نگاه پر شرارت میکشم
ناز چندین ساله از چشم خمارت می کشم

تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


نیمه‌شعبان چو خورشیدی منیر           نوربخش عمر ظلمت دیدگی است

نیمه‌شعبان نه‌یك روزاست وبس     بلكه با تـاریخ در پیوستگی است

نیمه شعبان،خدا داند كه چیست   بر ثُـرائی قدر آن در تیرگی است


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06160070818326801873.jpg

حضرت عشق...!

   دریچه ای به سمت سحر بگشا  !

   به یک جرعه، آفتاب ! مهمانمان کن ...  

   به دمی حیاتمان بخش! 

   و این همه دیر پایی شب را مپسند!  

 
 

از شهر دلگیرم .... ماه لابه لای برج ها گم شده است !!

از تقویم دلگیرم .... ماه ، لا به لای  برج ها گم شده است !!


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/68951943498786777144.jpg

نیمه ی شعبان بود روز امید بشر

خدایا تا به کی هجران مهدی به دستم حسرت دامان مهدی

الهی هر بلا از حضرتش دور  الهی، من بلا گردان مهدی


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04149797001617752999.jpg


اي که گفتي دردمندان را مداوا مي کني

 ما که مُرديم، پس چرا امروز و فردا مي کني؟

 يا بکش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن

تا به کي جان دادن ما را تماشا مي کني؟

دلتنگي سراغم را مي‏گيرد؛ وقتي عطر انتظار، وجودم را احاطه مي‏کند.

اشک‏ها مشتاقانه از ديدگانم فرو مي‏ريزد؛ آن دم که بوي جمعه مي‏آيد و

بُغضي بي‏ محابا راه گلويم را مي‏بندد.

آقاجان! آرزو دارم که بيايي و به تمامِ دل‏واپسي‏ هايم پايان دهي! کي خواهي آمد؟

کي چشم‏هاي مرا به ديدار چهره ی دل‏آرايت روشن مي‏کني؟

مولاجان! چشم انتظارم تا بيايي و غنچه‏ هاي انتظارم را با ظهورت شکوفا کني.

آه! از ثانيه‏ هاي بي‏ تو.

مهدي‏ جان! سال‏هاست چشم به مشرق ظهورت دوخته‏ ام،

تا ظهور خورشيدِ جمالت را به نظاره نشينم و از بوستان کلامت، ياس‏ هاي رستگاري بچينم.

 

بنازم مـاه شعبـــان را كه با شـادي قريـن باشد

در آن ميلاد عبـــاس و حسيـن و ساجديـن باشد

به نيمه چون رسد شعبان مه اش تابنده تر گردد

چرا چون چشـم زهـرا روشن از روي پسـر گردد

شعـف در نيمـه شعبــان به قلب عاشقــان باشد

جهــان در انتظــار مهــدي صاحـب زمـان باشد.

ولادت آخرین ذخیره ی الهی، بهار دلها، یوسف زهرا، تبریک و تهنیت باد


http://rahekhoda.persiangig.com/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AA%DB%8C%20%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%20%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D8%B9%D8%AC/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%20%D8%B5%D8%A8%D8%AD/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C%20%D9%81%D8%B1%D8%AC2.jpg

طلوع صبح بهار

http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_101.png

موعود من، ای آخرین پیغام سبز، ای صادق ترین صبح! گیاهان باغ، سبزینگی خود را مدیون طراوت تو هستند. مرغان آسمان، پرواز را از نگاه تو آموخته اند. ای پاک تر از نسیم! با تو گل ها می خندند، بی تو هر گلی زخمی است. با تو، باران، پیامبر طراوت و زندگی و بی تو تنها هق هق آسمان است. جنگل از بوی تو سبز است و رود با سرود تو جاری. ای آخرین معجزه آسمان! نقاش صبا، چمن ها آراست. بس بانگ مرغ و بوی گل برخاست، اما هنوز نوبت انتظار است و قیامت غیبت. کدامین روز، عید ظهور توست و کدامین بهار با حضور تو سبز است؟

http://153.1.img98.net/out.php/i379776_drbudmzxix7mynkckhz.jpg

طلوع صبح بهار

تويي كه در نفست مي‌وزد شميم بهار
بيا به كوچه ما، عطر نرگسانه بيار

تو جاودانه‌‌تر از حس آفتاب و درخت
تو عاشقانه‌تر از شوق آب و شاليزار

براي از تو سرودن بهانه لازم نيست
حكايت نفس است و حلاوت تكرار

چه عطري از تو در آفاق من پراكنده ست
كه شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار

چقدر شعر من از واژه "تو" لبريز است
چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار

چقدر بي تو نفس مي‌كشم؛ دريغ از من
چقدر خسته ام از اين هواي تيره و تار

چه مي‌شود كه بيايي؟ چقدر رويايي است
در اين سياه زمستان، طلوع صبح بهار

محمد امین زاده


http://rawalpindi.icro.ir/files/news/512132/mubarik-5.jpg

میـلاد باسعـادت

سرور آزادگان جهان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)

 اسوه وفا داری و جوانمردی حضرت اباالفضل العباس(ع)

سید الساجدین ، امام العارفین حضرت امام سجــاد (ع)

بر شما و تمامی محبان و شیفتگان اهل بیت (ع) تبریک و تهنیت باد


مبارک باد روز جانباز بر همه ی جانبازان به ویژه بر قاصدک عزیز 

 
اللهم عجل لولیک الفرج

جِلوه کن ای آفتاب پشت ابر...!

سلام برآدینه ها و مولای آدینه ها 

چیست این دلشوره های بیکران     پشت کاشیهای سبز جمکران؟

کِشتی امید در گِل تا به کی ؟     بانگ اللهم عجل تا به کی؟

تا به کی از داغ هجران تو صبر؟    جلوه کن ای آفتاب پشت ابر...!


مهدی جان، ای خواهش همیشه دست‏های رو به آبی آسمان! مولایم، ای بزرگ نشان‏دار بی‏ نشان و ای خواهش جست‏جوهای من در کوچه‏ های انتظار! تو را ندیده‏ ام ولی می‏ دانم وقتی بیایی آسمان، عقده سال‏های انتظار را می‏ گشاید و ما نیز با آسمان و زمین، گام به گامت را خواهیم بوسید.

ای موعود! قاب خالی عکست را بر دیوار خانه خیالم آویخته ‏ام و هر صبح و شام با اشکی که با نام تو معطّر است، غبار از آن برمی‏ گیرم. مولایم، نشسته‏ ام تا بیایی و کشور جانم را پر از بوی مهربانی کنی. می‏ خواهم با دیدن تو، مظلومیت علی را ببینم و نجابت مادرت فاطمه را.



        kabotar.مهربانا! مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...kabotar.


پیشاپیش مبعث رسول اکرم ابالزهرا(س) حضرت محمد مصطفی(ص)

بر همگان مبارک و فرخنده باد

آن کیست که از عطر تو حیران نشود ...

ای گل غایب

آب ها نام تو را زمزمه می كنند!
درخت ها به احترام تو سبز می شوند!
نسیم دعای عهد را در گوش سروها می خواند!
دریاها با ذكر نام و یاد تو بی كرانه می شوند!
گل ها رنگ و بویشان را از جمال تو وام می گیرند!
زمین و آسمان و انسان دست به دست هم می دهند
وبا نجوایی سبز برای طلوع روی ماهت دعای ندبه می خوانند!

 قلب من ای عشق !

ظهور و حضور تو سر سبزی مدام دنیا را نوید خواهد داد.
شكفتن گل رویت بهترین هدیه برای منتظران است.
دل ها و دیده های ما را دریــاب !


http://152.1.img98.net/out.php/i369712_46.jpg

آن کیست که از عطر تو حیران نشود
افسون هزار ساله درمان نشود
ای رشک بتان ، جمعه نشان ده به جهان
یک لحظه چو تو یوسف کنعان  نشود ...


 


تواز تبار بهاري چگونه بي تو بمانم
شميم عاطفه داري چگونه بي تو بمانم

تواز سلاله نوري تو آفتاب حضوري
به رخش صبح سواري چگونه بي تو بمانم

تويي كه باده نابي و گر نه بي تو چه سخت است
تمام عمر خماري چگونه بي تو بمانم

ببار ابر بهاري هنوز شهره شهر است
كرامتي كه تو داري چگونه بي تو بمانم

بيا به خانه دلها كه در فراق تو دل را
نمانده است قراري چگونه بي تو بمانم

حميد هنرجو

 

اللهم عجل لولیک الفرج


اگر تمام عالم را جست و جو کنی ...

اگر تمام عالم را جست و جو کنی ،
 دوستی هم چون امام عصر نمی یابی که :
هر چند به یادش نباشی،  تو را از یاد نبرد
هر چند او را رها کنی ، تو را رها نکند
هر چند بر او جفا کنی ، از عطا دریغ نورزد
هر چند برایش دعا نکنی ، به درگاه خداوند برایت دعا کند
هر چند از او گریزان باشی ،  از تو روی بر نگرداند
اگر از او دفاع نکنی،  تو را بی پناه مگذارد
اگر از حال او بی خبر باشی ، از احوال تو بی خبر نماند
اگر تو او را دوست نداری ، او تو را دوست داشته باشد
اگر تو او را یاری نرسانی،  او پشتیبان و یاور تو باشد
اگر تو او را طرد کنی،  او کهف حصین و پناهگاه تو باشد....
و این ها همه در حالی است که
 هیچ نیازی به تو ندارد و به عکس ،
 تو سرا پا نیاز و احتیاج به اویی!

http://151.0.img98.net/out.php/i361280_jamkaran.jpg

کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد
دل سیاه مرا دست آسمان بدهد

درون پیله ی سر در گمی اسیرم آه...
کسی برای پریدن به من توان بدهد

به دشت خیره شدم تا مگر که قاصدکی
نشانه ای به من از یار مهربان بدهد

وکاش طعم غزل های ناسروده ی من
بهار شعر مرا شور ناگهان بدهد!

هزار بیت به وصفش قصیده می خوانم
اگر که بغض گلوگیر من امان بدهد

من از حکایت آشفتگی پرم اما
کجاست او که مرا جرات بیان بدهد؟

همیشه منتظرم تا عزیز خوش خبری
خبر ز آمدن او دوان دوان بدهد

چه سرد مرده ام اینجا...کجاست دستی که
به بند بند وجودم دوباره جان بدهد؟

سید محمد بابامیری

http://151.0.img98.net/out.php/i361953_027.jpg

ولادت با سعادت مولای متقیان ،امیر دلهای مومنان ، مظهر عدالت ، شجاعت ، مهربانی و ایثار ، فخر زمین و آسمان و مایه مباهات رسول خدا ( ص )
حضرت علی (ع) و روز پدر
 مبارک باد

 روز بزرگداشت مقام پدر را خدمت پدران عزیز
بالاخص بانی عزیز و گرامیِ قاصدک آدینه ها، جناب قاصدک عزیز
تبریک و تهنیت عرض می کنیم

ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی ...




مولی جان
تو از هر باوری برایم باورتری !
و از هر روشنایی روشنتر .
آن قدر برایم ثابت شده ای ،
که عطر یادت هر صبح و شب
 وهر لحظه از عمرم را معطر می کند .
 تو بهشتی
 و فرا خوانی به بهشت هر مومنی را .
 وتو سنگ محکی
برای مومنان در آخر الزمان .
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
 دل بی تو به تنگ آمد
 وقت است که باز آیی


w_jamkaran_24_copy.jpg

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایة زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی

فاضل نظری

 فرا رسیدن ماه رجب ماه ريزش باران رحمت الهي و میلاد باسعادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد


 سالروز آزادسازی خرمشهر و یاد و خاطره شهدایی که در راه آزاد سازی خرمشهر آسمانی شدند گرامی باد

امشب لیلة الرغائب است ، شب بخشش‌های بی پایان ...شب آرزوها... شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است و هر دعایی ستاره ای می شود و به آسمان می‌رود .
بیائید در شب آرزوها برای هم دعا کنیم . 


اللهم عجل لولیک الفرج

به امید آن روز که شاید ...

http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/besm004.gif

سلام و درود به تمامی دوستان و عاشقان حضرت مهدی (عج )


او می‌آید...
عصای‌ موسی‌ در مشت،
نگین‌ سلیمان‌ در انگشت،
زره‌ داود بر تن،
پیراهن‌ یوسف‌ در بر،
دم‌ عیسی‌ در كام،
وقار  ابراهیم‌ در گام،
ذوالفقار علی‌ بر میان،
و لوای محمد‌ بر دوش...‌
تكرار ایوب‌ است، مظهر صبر گران‌ بر درد و رنج‌ انسان.
تكرار  موسی‌ است، با خروش‌ رعد آسا بر فرعونیان.
تكرار ابراهیم‌ است، بت‌ شكن‌ بزرگ‌ تاریخ.
تكرار  عیسی‌ است، با دم‌ حیات‌  بخشش.
او تكرار همهِ‌ فضایل‌ انبیا و اولیا است؛
بل، انبیا و اولیا، هر  یك‌ جلوه‌ای‌ از فضایل‌ و مكارم‌ اویند...‌
و سرانجام‌ مهدی‌ راستین،
نهمین‌ فرزند از تبار سالار عاشورا،  یعنی‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌ العسكری‌ (عج)،
از پس ابر غیبت، چونان‌ آفتاب‌ نیمروزی سر برخواهد زد
و جهان‌ را به‌ انوار تابناكش‌ روشن‌ خواهد  ساخت...‌
به امید آن روز که شاید امروز است!

مبارك باد

"انتظار" آمادگی است نه وادادگی.



صدای بال ملایك ز دور می‌آید
مسافری مگر از شهر نور می‌آید؟

دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر كه موسی عمران ز طور می‌آید؟


شراب ناب تبلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور می‌آید

به باغ از غم داغ كدام گل گفتند؟
كه آتش از دل خاك نمور می‌آید

به روی دست پر از شور شهر غیرت كیست!
كه در تجسم سرخ شعور می‌آید؟

ستاره‌ای شبی از آسمان فرو افتاد
و مژده داد كه صبح ظهور می‌آید

چقدر شانه غم‌بار شهر حوصله كرد
به شوق آن‌كه پگاه سرور می‌آید

مسافری كه شتابان به یال حادثه رفت
به بال سرخ شهادت صبور می‌آید

به زخم‌های شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهار حضور می‌آید

مگر پگاه ظهور سپیده نزدیك ا‌ست؟
صدای پای سواری ز دور می‌آید؟

ناصر فیض


دور از روی تو ای جان ! تا به کی؟


من حقّم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر رد نمی شوی
یک ، دو ، سه ، ... ، هفت ، هشت، نَه آقا دوازده
بی تو تمامِ اهل قیامت رفوزه اند
ای نمرۀ قبولی ِ دنیا، دوازده



ثانیه های کـُند توسل می آورند
یا "صاحب الزمان خدا" یا "دوازده"
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی است
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده
امروز اگر نشد ولی یکروز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا (س) دوازده


دور از روي تو اي جان تا به كي؟
زآتش عشقت گدازان تا به كي؟
گل عذارا براميد صبح وصل مبتلاي شام هجران تا به كي؟

تو به هر جمعي چو شمعي جلوه‌گر
من به كنج غم، پريشان تا به كي؟
در خم چوگان زلفت اي صنم همچو گوي افتان و خيزان تا به كي؟
از حجاب زلف بنما روي خويش ماه اندر ابر، پنهان تا به كي؟

كن زمي شيرينم اي ساقي مذاق
تلخ كاميهاي دوران تا به كي؟
بنده شو (محزون) به درگاه ظهور غافلي از شاه خوبان تا به كي؟





موعودا!
دیرهنگامى است كه چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره‏ هاى اشتیاقت، سوخته ‏ایم .

باغ آرزوها به ‏شوق بهار روى ‏تو ،خزان ها را مى ‏شمارد و چكامه‏ هاى خونین شقایق را مى ‏نگارد؛
 



نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛

عروسان چمن جز به مژده ی جمال دلارایت ‏سر ز حجله عیش برنیارند؛
اى دستت ‏دست كردگار!

 


معراج ‏نشین ، از پرده غیبت ‏به درآى و رخسار محمدى بنمای؛
كه خیل منتظران در فرودست وعیدهاى دنیایى، چشم بر بلنداى وعده دیدار تو دارند.

 


اى گوشوار عرش الهى! آرمان انتظار را به كوله ‏بار صبر و یقین، بر دوش مى ‏كشیم
وبه ترنم آواى ظهور سرخوشیم؛ هر صبح و مساء، یاد طلوع تو را در سینه مى ‏پرورانیم
 و پرتو چهره تو را در دیده نقش مى‏ زنیم.

اى امید بى ‏پناهان، بیا ... بیا .

 


از ثرى تا به ثریا، دل هاى بى‏ قراران ، شیداى یك نگاهت .

از سوى ‏تا ماسوى جان هاى بى‏ پناهان، نثار قدم هایت .
بیا و روزه ‏داران غیبت را به افطار فرج بنشان و قضاى عهد انتظار را دستى برافشان.

میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
و هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم . . .

تویی که درد جهان را یگانه درمانی...

  چرا باغ دل سبزم خزان است

  چرا روز است و خورشيدم نهان است

اميدِ آخرينِ شامِ تارم

   يقينا مهدي صاحب الزمان است


 

 

چشم‌ها را می‌گشایی عشق می‌ریزد زمین
با گـل لبــــخندتان باشد بیامیزد زمیــــن
 

آیه تطهیر می‌بارد نگاهت، مرد صبــــــح!
باشد از خواب هزاران‌ساله برخیزد زمین

کی هوای تو کبوتر می‌وزد، ای ناگهان!
کی بگو کی می‌شود از خون بپرهیزد زمین؟

کی عنایت می‌کنی کی سیصد و چندی سوار
تا در استقبال‌تان شعر تر انگیزد زمین؟

تا پر از خورشید گردد این شب وامانده‌مان
تا قبای ژنده خــــود را بیاویــزد زمین

ذوالفقار تو جهانی را به حیرت می‌کشد
این زمین بی‌بهاری را که خواهی زد زمین

می‌نشیند پیش رویت آسمان با احترام
پیش پای حضرتت وقتی که برخیزد زمین

کاش سهم بی‌کسی‌های دلم باشد ـ‌که نیست‌ـ
هر‌چه از سمت ردایت عشق می‌ریزد زمین

 

من به " تقسیم کردن" ات فکر میکنم و کم می آورم!

در حالی که تو را باید "ضربدر" تمام کارها کنم...

معادله ی بی نتیجه ای است: تقسیم کردن ات/منها کردن ات/جذر گرفتن ات..

و

زودترین نتیجه را میگیرم وقتی: جمع ات می زنم/ضرب می شوی/به توان می رسی...

شاید راه حل اشتباه این مسئله وقتی شروع شد که فکر میکردم " منفی" هایی که می گذارم " مثبت" هستند...

برای همین همیشه ضرب این " منفی" و " مثبت" های گم می شد: " منفی"

این معادله هر چه باشد هر ادیبی را هم به این " حل" کردن ها تشویق می کند..وقتی امیدی هست جواب تمام این معادله ها " تویی"

من ریاضی " انتظار" را دوست دارم...

تا عشق تو باقی است زمین گیر توام!

پی تو در خلوت تو، شب همه شب بیدارم
ای سفر کرده كه من چشم به راهت دارم

خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم
تو برای من از این پنجره ها حرف بزن
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم
جان من، هدیه ناچیزی تقدیم شما!
گرچه در شأن شما نیست، همین را دارم
کاش می شد در این حلقه، شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوب ترین بگذارم
من که تا عشق تو باقی است، زمین گیر تو ام
لا اقل لطف کن از روی زمین بردارم

به امید ظهور

 

معرفت، محبت، انتظار، سه كلمه زيبا كه با نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در خاطر ما زنده مي‌شود.انتظار بدون محبت و محبت بدون معرفت. بي‌معنايست. 

بهترين فرصت‌ها را به اين سه كلمه زيبا اختصاص مي‌دهيم و مي‌كوشيم بر معرفت خود به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بيفزاييم و عشق او را در دل شعله‌ور‌تر كنيم تا از منتظران و مشتاقان حقيقي ديدارش باشيم. به اميد روزي كه بيايد



 

الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا

غروب غربت مادر سفر بس است بیا


بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع

به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا
تسلیت عرض میکنم شهادت بی بی دوعالم(ص)خدمت همه ی دوستان ادینه ای!


کوچه ، آوازِ قدمهای تورا کم دارد


از نسلِ گل وبهار وآیینه تویی 

منظومه ی انتظارِ دیرینه تویی

مامنتظرانِ وعده ی دیداریم

خورشید زلال روز ادینه تویی

 

         

آ ـ چند موج، قایقِ هاشورخورده ـ مد«آمد» همیشه بوی گلِ سرخ می‌دهد
«آمد» همیشه یک خبرِ تازه بوده است
«آمد» همیشه از پی یک، اسم می‌رسد
«آمد» و یک علامتِ پرسش ،تمام روز
با یک «سه نقطه» دورِ سرم چرخ می‌خورد...
هر اسم ، قایقی‌ست به دریای جمله‌ها
آنجا چقدر «آ»ست خدایا، چقدر «مد»
بر شیشه‌ی بخار گرفته ی کدام روز
«آمد» ،تو را دوباره به ساحل می‌آورد؟
من روز و شب به «آمد»نت فکر می‌کنم
اما اگر نه، آه! چه بد می‌شود چه بد!
حالا برای یافتنِ اسم خوبِ تو
«آمد» تمامِ شعر مرا گریه می‌کند
«آمد» کنار جمله‌ی «هرگز نیامدی»
افتاد مثلِ یک گلِ پژمرده، یک جسد...

بهار رفت، بهار آمد و بهار، گذشت
نیامدی تو و یک سالِ آزگار گذشت
نیامدی تو  و ابر از غمِ نیامدنت

 چنین گریست که آب از سرِ بهار گذشت

بهار آمد و پاییز رفت ،اما حیف
تمامِ عمرِکلاغان ، به قارقار گذشت

بهار از پسِ سرمای تیره، سر بر کرد

بهار از سرِ تقصیرِ روزگار گذشـت

حل می‌شود شکوهِ غزل، در صدای تو، ای هرچه هست و نیست درعالم، فدای تو

هر شب ،به روزِآمدنت فکر می‌کنم ،هر صبح ،بی‌قرارترینم برای تو

بیدار می‌شویم ازین خوابِ هولناک، یک صبحِ جمعه با نفسِ آشنای تو

آدینه‌ای که می‌رسی و پهن می‌شود ،چون فرش، آسمانِ دلم ،زیر پای تو

یک روز، گرم و روشن و سرشار می‌شویم، در خلسه‌ای که می‌وزد از چشم‌های تو

روزی که با شروعِ کلام تو، مثل قند ،حل می‌شود شکوهِ غزل ،در صدای تو

                                    ای که آیینه٬ تماشای تو را کم دارد

                                     کوچه٬ آواز قدمهای تو را کم دارد

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...




جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد



بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد



شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد



تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد



کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد



یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد



هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...


اى آقاى من !

شنیده ‏ام كه با نماز خواندن شماست كه خورشید جان می ‏گیرد و با هر نفس شماست كه روشن تر می ‏شود.

آخر از حریم كدامین بهارى كه عاشقانت با شنیدن نامت به قامت سبزت می ‏ایستند و قلب هایشان را به سوى شما روانه می ‏سازند . من می ‏دانم كه دل شما مانند دریا پاك است ، پس چرا اى سرور امّت ، ظهورت را تجلّى نمی ‏كنى؟
طوفان هاى دریا براى شما حباب است ؛ پس آخر چرا ما را در این سرزمین آفتاب ، چشم ‏انتظار گذاشته ‏اید ؟
روییدن خورشید از خاك ، معناى وجود شما را می ‏دهد و بهار را در نام شما می ‏جویم ، چه شب ها و روزها كه نام تشما را بر زبان جارى ‏ساختم و با یادتان همیشه دلم آهنگ انتظار را می ‏نوازد و با پاى برهنه در جاده ‏هاى انتظار قدم برمی ‏دارم .

اى منتهاى مهربانى !



چشمم به جز به روی تو بینا نمی شود

مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شود



عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی

لب های من به خنده دگر وا نمی شود



خواهان حرکتیم ولی غیر ممکن است

پایی که سست گشت توانا نمی شود



با جان و دل قبول نمودیم بار عشق

گفتیم پشتمان که دگر تا نمی شود !



غافل از این که عارضه ی عشق در جهان

تنها غمی بود که مداوا نمی شود



آن گه به اشتباه خود آگه شدم که هیچ

راهی برای فیصله پیدا نمی شود



حالا نه این که پشت من از دوریت خمید

طوری خمیده است که بالا نمی شود



یار غریب ، این کلام تو در خاطرم پرید

حق با تو بود ،  فاصله معنا نمی شود
 





گل سرخ وسپیدم ، کی می آیی؟

 

دیدارِ تو تسکینِ دلِ منتظران است
بی تابشِ چشمانِ تو، دریا ،نگران است
هجران به سر اید ،اگر از کعبه ، بتابی
تا وعده ی دیدارِ تو چند جمعه، زمان است؟
 

تو ای شفاعت نامت، تَبرُکِ آدم!

خوشست عطر تو یا حضرتِ گل مریم!

دل تو ذوب شد از هرم دردهای علی علیه السلام

که با علی است تو را نسبت گل و شبنم

شبی که رشته تسبیح اشک های علی علیه السلام

پی تو دانه به دانه گسسته شد از هم؛

مزار محو تو را هیچ کس نمی دانست،

بهشتِ پنهان در مه! حقیقت مبهم!

چه وقت بغض دلِ آسمان ترک برداشت؟

کدام ساعت باران دقیقه شبنم؟

خدا شماره داغ تو را سپیده حشر

حساب می کند از روز خلقت آدم

شبی که نام عزیز تو بر لبم بوَزد

پُر از هوای گل یاس می شود عالم.

ایام شهادت بانوی مهر وعطوفت ، اسوه ی حجاب وعفت،

دخت گرانمایه ی پیامبر (ص)فاطمه زهرا (س)یگانه همتای امیرمومنان را

بر شیعیان و عاشقان آن بانوی بزرگوار،تسلیت وتعزیت عرض میکنیم

ای آفتاب برج عصمت! ای گوهر ملکوتیِ خانه عفاف!

ای سپیده دم! آوای سوزناک ما را بپسند،بگذار به درگاه تکلّم تو با نور بیاویزیم.

ای حرمت حجاب!ای گل غریب! ای پرنده زود پرواز! ای نبض آروزها!

ای پرستوی همه هزاره ها! ای بانوی ما! ای زهرا علیهاالسلام !

شب های بی شبنم جهان را به بسیج نگاه سپیده دعوت کن و به ما آرامش سبز ببخش

کتیبه های زندگی تو، از خطوط آزادگی و نقوش صلابت و صفا لبریز است.

تو گلبرگ مادری را به گیسوان نیلوفرها و شقایق ها شانه زدی.

تو خوشه های رستگاری را برای ما به ارمغان آوردی.

نامت در دل هایمان جاوانه است.

جز تو کسی نیامده آقا، سر قرار
انگار بی تو نیست کسی، غرق انتظاراین جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز
در انتظار خویش نشستی به انتظار


يا مولانا يا صاحب العصر والزمان! از ما به جز بدي كه نديدي، ببخشمان...

 

 

می آید وانتظار را می شکند ...

همچو خورشيد تا به کي تنها ؟همچو مهتاب تا به کي شبگرد؟

اي همايونِ هماي پرده نشين! جان زهرا به آشيان برگرد...

 

می نویسم تنها به یاد او و برای او...

می نویسم به یاد روزهای شیرین انتظار،

به یاد لحظه های فراق و چشمان منتظر…

می نویسم به یاد او كه عشق را در نهان خانه ی جانم گذاشت

و واژه ی شیرین انتظار را به من آموخت.

به راستی كه انتظار چه زیباست...

چه زیباست آن چشمانی كه هر جمعه چشم به راه معشوق

می ماند، و چه پاك و مقدس است آن دلی كه هر لحظه برای

معشوق بتپد. زندگی آن لحظه ای است كه منتظر خود را در زیر

سایه ی معشوق بیابد،

معشوقی كه تمام هستی تنها با وجود او معنا پیدا می كند.

معشوقی كه نام قشنگش كبوتر دل را دیوانه وار به شوق پرواز

در می آورد. آری... نام دلربایش مهدی است.

مهدی جان

تمام هستی ام، لحظه های بی كسیم و آشیان وجودم تنها زمانی

معنا پیدا می كند كه تو در كنارم باشی...

هر جمعه چشم به راه جاده ی بی منتهای روزگار هستم تا روزی

كه تو به بیایی! هر گنهكاری مجازاتی دارد،

ولی روزگار سخت ترین مجازاتش را برای دل عاشق ما گذاشت،

آن هم دوری تو! مهدی جان

گرچه گنهكاریم ولی امید به لطف تو داریم،

امید مان را ناامید مكن...

 

 

می آید و انتظار را می شکند

آینه ی پر غبار را می شکند

آن مرد که از جنس حسین بن علیست

روزی یخ روزگار را می شکند

 

 

چه طولانی شد این عطش و چه طاقت سوز شد این تشنگی...

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

برشوره زار معصیتم گریه میکنم

جانم فدای دیده بارانی شما

پرونده ام برای شما دردسر شده

وضع بدم دلیل پریشانی شما

ای وای من که قلب شمارا شکسته ام

آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟

ای یوسف مدینه مرا حلال کن

عفو و گذشت و سنت کنعانی شما

آقا حقیقت است که اصلا شبیه نیست؟

رفتار ما به رسم مسلمانی شما

ایران ما اگرچه بسی شاه دیده است

چشم امید بسته به سلطانی شما...


سال هاست در این خانه کسی هست که صدایش بکنم

هر وقت که دلم خواست بشینم نگاهش بکنم

ترسم دم مرگم هر قدر نشینم

آن یار نیاید، که جانم به فدایش بکنم

اللهم عجل لولیک الفرج


قرار جان و دل بی قرار در راه است

http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_101.png


گلها همه با اذن تو برخاسته‌اند ،از بهر ظهور تو، خود آراسته‌اند

مردم همه در لحظه ی تحویل، بی‌شک ،اول ، فرجِ تو از خدا ، خواسته‌اند


اگر آن گل به تنهایی نماید چهره بر عالَم

شود بر مدّعی پیدا ، که با یک گُل بهار آید

بهار زمان! ای امام زمان! بی تو بهار، بهار را کم دارد! بی تو بهار غم دارد!

بی تو ماه، آه دارد، ستاره گریه دارد. شکوفه غصه دارد، بهار غم دارد!

ای بهار انسانها و شکوفایى دورانها


ای کشتی نجات اگر تو نیایی آسمان دلمان گرفته خواهد بود و داغ عصرهای آدینه هر هفته

بر دلهایمان سنگینی خواهد گرد.

ای مهربان من اگر تو نیایی حیات بوی ماندن نخواهد داشت و زنده بودن بوی زندگی نخواهد داد.

ای مهربان ترین منجی موعود...! چاره مان فقط به دست توانای توست.

بیا که بی تو زمین تنگ است و آسمان دلتنگ...!

بیا که دل آسمانیم سخت تنگ آمدن توست. بیا که آسمانیان غریب مانده اند.



مـــــاییم و دلــی ؛ مُـــــدام تقـدیــــــم شما

بـــا عــــــزّت و احـــــتـــرام ، تقــــــدیم شــما

از فــــــاصـــــله ی هـــــــزار کیـــــلــــومـــــتری

انــــــدازه ی یــک ســــــلام ،تــــــقدیـــم شمـا

مــــــا دار و نــدارمان دلی دربــــه در است

دارایــــــی مـــــان تمــــــام ، تقـــــدیم شما

از عــــشق، هـــــر اندازه، خـــــدا داده به ما

این تُـــــحفه ،عـــــلی الـــدوام، تقدیم شما

دربـــــــاره ی جانمان که تــــــــردیدی نیست

نـاقــابـــل و والســلام تقــدیم شمــا .....


عزیزم، از تو چه پنهان بهار در راه است    بهار با نفس مشک بار در راه است
نسیم مژده رسانْ جانِ تازه می بخشد         سپیده با قدم زرنگار در راه است
جوانه های سپیدار می دهند نوید              طراوتی که تویی دوستدار، در راه است
بگو به خاطر آشفته در تبسّم گل           قرار جان و دل بی قرار در راه است
خبر دهید به دل خستگان تشنه مهر          شراب عاطفه ای خوش گوار در راه است



به تو می اندیشم ...

 


بهار آمد، بهار نیامد!

گوشه ای تنها به عشق تنها معشوقم منتظر ماندم ولی او نیامد

از این دلواپسی ها به تنگ آمده ام...

توانم را تا به کی به انتظارش بسپارم؟

غربت تنهایی هایم را تا به کی در حصار کوچه های بی کسی تحمل کنم.

انتظار را هجی کردم، نوشتم

ولی باز فراموشش نکردم...

و باز انتظار...

هنوز منتظرم، او خواهد آمد

شهر گمراهی به وجودش نیازمند است

امروز روز انتظار است

در انتظار، برای آمدنش دعا کنیم...




به تو می اندیشم ،به نفسهای پر از احساست

به غرورت، به خضوعت ،به سکوتی که در آن

نعره عشق ازل پنهان است ،به تو می اندیشم!

به تو ماه ،مهتاب ،به تو یک اندیشه

به تو سرسبز بهار،که ز خوابم افتاد

به نگارین خوابی ،که مرا مجنون کرد

به سپیدی که ز عشق ،دل من پر خون کرد

به تو می اندیشم ،به تو راز پر غم

به تو یک اندیشه ،به تو آن آغازی

که مرا دل دیده ،به تو می اندیشم

به تو آن سرو بلند،به تو آن چهره ی ناز

به تو آن یاس سپید،که بهاری شده است

به تو می اندیشم ،به بهارم به بهارم به بهار

به دل ساده مجنون شده ی موسم یار

به تو می اندیشم...

می‏ آیی و کائنات به تو سلام می‏کنند.

عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ ایستد.

آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.تمام میوه‏ های درختان شاداب می‏شوند و

برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏ مضایقه تو جان می‏گیرند

و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.همه موج‏ها از تو یاد گرفته ‏اند که هیچ‏گاه از رفتن

باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.

همه نام تو را می‏دانند. همه تو را می‏شناسند. تو شبیه ‏ترین غنچه ‏ها به بهاری!

همه عطر تو را می‏شناسند؛ نارنج‏ها، ابرها، بادها و گنجشک‏ها.

نام تو در خون همه گلبرگ‏های زیبا جریان دارد.همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.

تمام اردیبهشت‏ها از آغوش گرامی تو جان می‏گیرند.بهشت، بهانه‏ ای‏ست برای دیدن تو.

بی‏ تو،،یهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی‏پایان ختم می‏شود.

تو مسافر تمام قلب‏هایی هستی که پرنده‏ ها را دوست دارند.

ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.

با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان‏ها دعوت کرد

و باران را مهمان تمام شیشه‏ های غبار گرفته بی ‏رهگذر.

امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ ها قد می‏کشند.

ابرها همه باران می‏شوند تا بی ‏واسطه گونه‏ های بهشتی‏ان را ببوسند.

با آمدنت، عشق به مهمانی خانه‏ های فراموش شده می‏رود و سقف خانه ‏ها ستاره‏ پوش می‏شوند.

ای ماه کجا مانده ای؟

اسیر ظلمتم، ای ماه کجا مانده ای؟

من به اعتبار تو فانوس نیاورده ام ...



بگو کدام راه مرا به تو می ‌رساند؛

و این سال های فراق را پایان می ‌بخشد؛

آیا راهی هست به منزل سبز تو ...؟!



هر روز برای آمدنت دعا می کنیم؛

و برای نیامدنت کارهای بسیار ...


در آستانه ي بهار، قلم ها، گوش تيز مي كنند

تا در دفترِ انتظار، اينگونه ديكته كنند:

ديگر ابري نيست ! ماه پشتِ ابرنيست

او آمد!! او در باران آمد!!!



امیدطلوع تو،از پسِ روزهای سرد

قند در دلم آب می كرد

واكنون فریاد می زنم

با بغضی گلو گرفته

ای روزهای سرد!

كجاست طلوع امید من؟

تا بتابد بر منِ آدم برفی!"


بهارِ منتظران، خواهد آمد...

 

 

چشم هایم از دلم رنجیده اند
هر چه را دل خواست، آنها دیده اند

در عوض یک کار مشکل خواستند
دیدن موعود از دل خواستند

چون نباشد دل بی دریای نور
بسته باشد دیده هنگام ظهور
مهربانا دل را خودت یاری بده

چشم هایم را تو دلداری بده

اللهم عجل لولیک الفرج




آقا! ما به لحظه ای فراق خرده نمی گیریم. چرا که بخاطر انتظار طولانی و تلخ است که شیرینی وصال زیادتر می گردد و می دانیم که تو خود بیشتر از هر کسی دلت برای آمدن می تپد امّا... امّا وای بر ما اگر غیبتت بخاطر عمل زشتمان باشد.

آقای من! تو خود فرمودی که انتظار قشنگ ترین گل عبادت در سرزمین سرسبز بندگی است گلی که خزان یأس هم نمی تواند با کولاک بی مهری اش موی از کاکل گلبرگ های ارزشمندش بکاهد و باز گفتید که چشم عمل به آئینه حضور بدوزید به فکر تأمل و آرزوهای پوچ.




پست این هفته رو فاطمه عزیز ،به نیت سلامتی عموی بزرگوارش تهیه کرده. ضمن تشکروسپاس از فاطمه نازنین ،ازقادرِیکتا صحت وسلامتی وشفای عاجل بیمارمنظوررا خواستاریم ...

 
 


 

ز بوستان ولایت، گلی شکوفا شد
گلی که باغ جنان، خرم از بهارش بود


امام عسکری آن افتخار آل الله
که حُسن بی‌حد و اوصاف بی شمارش بود


میلاد یازدهمین حجت خداوند، مظهر حسن و نیکی، امام حسن عسکری علیه السلام بر رهروان صدیقش مبارک باد





 

بارانِ نور ،آمدنی ست...


فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر

که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را


بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com


در جوار کوچه های انتظار دعايم کن، در تنگنای سرودن غزل هايم نمی دانم از چه غريبم که ديدگانم به غروب عشق می مانند و به فکر کدامين لاله هستم که اشک در خاکريز چشمانم موج می زند نمی دانم در ساحل شب به جستجوی کدامين مهتابم و کرانه ی آسمان را به ديدار چه کسی نظاره گر شده ام!!! فقط می دانم که باران در کنج نگاه تو آمدنی است!!!

یوسف فاطمه! ای زمزمه واپسين حياتم، بدان که ابهام اشک من تنديس حضور توست و غروب شعرهايم در سرا پرده انتظار،عبور غريبانه تو را گريه می کند .......



و عصر پنجشنبه چه شورانگیز است

به امیدی که «  شاید این جمعه بیایی ، شاید . . . »




ز رازهای سر به مهر تو ،دیدنت ، مرا بس است!


ز دوریت که سالهاست ،به انتظار نشسته ام

به جمعه در مناره ها ،صدای تو


شنیدنش مرا بس است

به شب به روز،ستاره ها و ماهتاب


درون روز و آفتاب ،


به انتظار نشستنت مرا بس است


بی قراریم مولا ! بیا...


http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/besm004.gif


خدا کند که بداني چقدر محتاج است نگاه خسته من بر دعاي چشمانت

چه مي شود که صدايم کني به لهجه موج به لحن نقره اي و بي صداي چشمانت



اي موعود زمان، صاحب عصر،پرورده ی دامان پاک نرگس وآورنده عدل خدا!

کمرزمين از گراني بار انتظار خميده است و دل هاي فسرده از نديدنت،

در سراشيبي عمر و سراب گناه دست و پا مي زنند.

اينک ما مانديم ودلتنگي بي امان غروب جمعه، جمعه هايي که با خدا عهد کرده اند

بي آمدن تو،تنها با آب ديده منتظران،قدم درسرخي غروب بگذارند.

اي آشناترين رهگذر کوچه هاي بي قراري مان!

به خدا در غربت غيبت شما، چشمه هاي معرفت خشکيد و عطش هم کلامي با اهل آسمان،

قلب هايمان را گداخت. اي ميوه موعود درخت رسالت،چشم انتظاري مان تا کي ؟

  بي شک تو بيش از ما، براي فرج خويش که فرج ماست، دست به دعا برده اي!

کاش در لحظه هاي خلوتت با خدا، از ناشکيبي لحظه هاي غيبت بگويي

از خلقي بگويي که تنها با شناخت محبت خدا، به شفافيت جنس ملکوت راه مي برند.

از شيفتگاني بگويي که به مدد معرفت ولي خدا، لحظه هاي قنوتشان

به آستان سبز خدا وصل ميشود.

کاش نجواي دلمان را آهسته درگوش خدا زمزمه کني که

«اللهم عجل لوليک الفرج».



ا

از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانیهای تو
در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر

درگذشت پدرِ دوست عزیز وبزرگوارمان قاصدک گرامی را خدمت ایشان و خانواده ی محترمشان تسلیت وتعزیت عرض میکنیم و از درگاه خدای رحیم و کریم برای آن مرحوم مغفور ،طلبِ آمرزش و مغفرت وبرای بازماندگان صبر جزیل مسئلت می داریم.


در راه تو من منتظرم تا که بیایی




گرفته بوی تو را خلوت خزانی من

    کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟! 

چنین که بوی تنت در رواق ها جاری است

چگونه گل نکند  بغض  جمکرانی  من؟!

عجب حکایت تلخی است نا امید شدن

شما کجا و من و چادر شبانی  من ؟! 

به پای بوس تو آیینه دست چین کردم

کجایی ای گل شب بوی و بی نشانی من؟!



می ترسم از ان لحظه که عمرم به سر آید
مهتاب رخت بعد غروبم به در آید
می ترسم از آن دم که بیای و نباشم
جان از بدنم رفته و عمرم به سر آید
می خوانمت ای یار ز صبح ازلی
آه از دل خونم زغم هجر برآید
در راه تو من منتظرم تا که بیایی
از گل وصل رخت بهره دلم کی ثمر آید
بر دامن تو رشته دل را چو ببستم
کی مهر رخت از پس پرده به در آید
جز هجر تو اندر دل من هیچ غمی نیست
کی می شود از سینه غم هجر برآید
هر سو نگرم از تو و از وصل بگویند
کی می شود ین فصل فراق تو سرآید
از باغ غمت لاله چو بسیار بچیدیم
کی می شود اندر دل ما لاله وصل تو برآید

ܓ✿ اللهم عجل لولیک الفرج ܓ✿




از خون سرخ بهمن، سرسبز شد بهاران
اندیشه بارور شد،
در امتداد باران
بر صخره‏ های همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهن دشت باور،

خالی است جای یاران
...






صدای بال و پر جبرئیل می آید
قاصدک ادینه ها شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
قاصدک ادینه ها که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
قاصدک ادینه ها حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد
قاصدک ادینه ها چرا که معجزه ای بی بدیل می آید


ولادت باسعادت اشرف اوصياء٬ خاتم الانبياء٬
خير المرسلين ٬حبيب اله العالمين٬ طبيب
القلوب المومنين٬ پيامبرعطوفت ورافت
ورحمت، حضرت محمد (ص)

و ميلاد خجسته ششمين شمس كهكشان امامت٬
گل بوستان ولايت٬ صادق آل محمد٬ بنيانگذار
مكتب فقه جعفري ٬ امام جعفرصادق (ع)
برمسلمانان وشیعیان خجسته باد


http://up.persianv.com/images/pywbts54vl8iieybu9qi.jpg


گلی گم کرده ام ، می جویم اورا...



سالروز آغاز ولايت و امامت و زعامت

آخرين سحاب رحمت و يگانه ذريه ذخيره دودمان آل طاها

  حضرت مهـدي مـوعـود (عج) بر منتظران و

چشم انتظــاران ظهــور تبريك و تهنيت باد.

 

از پروانه خواستم، راز سخن گفتن با گلها را برايم بگويد پاسخ داد:


سخن گفتن با گلها به چه کارت آيد؟

گفتم: گلي را مي جويم ! مي شناسي اش؟؟؟ گفت:


کدامين گل تو را اينچنين بي تب و تاب کرده است؟

گفتم: به دنبال زيباترينم، گفت: گل سرخ را مي گويي؟

گفتم: سرخ تر از آن سراغ ندارم! گفت: به عطر کدامين گل شبيه است؟

گفتم: خوشتر از آن بوي ديگري نمي شناسم، گفت: از ياس مي گويي؟

گفتم: سپيد تر از آن نيز نمي دانم، گفت: در کدامين گلستان مي رويد؟

گفتم: در
آن صحرا گلستاني که از شرم ديدگانش هيچ گل ديگري نمي رويد.

به ناگاه ديدم پروانه, بي تاب تر از من نا آرامي مي کند،از اين گل به


آن بوته! گفت: اسمش چيست که اينگونه از ادميان دل برده است؟

گفتم به زيبايي نامش نديدم.

گل نرگس را مي گويم، مي شناسي اش؟؟؟ به ناگاه ديدم پروانه

بالهايش به روشني شمع مي درخشيد. گويي شعله ! از درون

توان رفتن نداشت، به سختي خود را به روي باد نشاند و از مقابل

ديدگانم دور شد!! آری او گل نرگس را يافته بود

 شراره هاي وجودش خبر از آن گل زيبا مي داد

اينک دوباره من ماندم و اين نام اشنا و غريب، در صحراهاي غربت، تا

ادينه اي ديگر، به انتظار نشسته ام، تا شايد به همراه پروانه اي، به ديار

اشنايت قدم گذارم.......



یا مهدی (عج)

ای غایب از نظر ها کی می شود بیایی


ما را زغم رها کن بر درد ما دوایی


ای حسن بی نظیرت کرده مرا اسیرت


نا دیده در کمندم دردا از این جدایی


من در خیال خالت در حسرت نگاهم


ترسم که طی شود عمر ای نازنین نیایی


خود باعث حجابم بس که دلت شکستم


شرمنده ی تو هستم تو غایت وفایی




السلام علیک یا صاحب الامر و زمان(عج)

دل مرده ام..............قبول

ولی ای مسیح من!

یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن.......

((اللهم عجل لولیک الفرج))
دعای فرج