«بسم الله الرحمن الرحیم»
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...
زندگی دفتری از خاطرههاست؛
یك نفر در دل شب، یك نفر در دل خاك...
یك نفر همدم خوشبختیهاست
یك نفر همسفر سختیهاست؛
چشم تا باز كنیم،
عمرمان میگذرد، ما همه رهگذریم؛
آنچه باقیست فقط خوبیهاست...
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت:
- بین شما کسی هست که مسلمان باشد!!!!؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد!
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت:
- آری من مسلمانم!
- جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا!
پیرمرد بدنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند،جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک او احتیاج دارد!
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را نیز برای کمک با خود بیاورد!
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید:
- آیا مسلمان دیگری هم در بین شما هست؟!!
افراد حاضر در مسجد یا دیدن چاقوی خونی وحشت زده همه نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند!! پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: ای نامسلمانان! چرا به من نگاه میکنید!!! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!!!
داشتم به این فکر میکردم که آیا واقعاًًً همۀ ماهایی که ادعای مسلمانی و منتظری داریم، تا چه حد استواریم و راست میگیم؟؟
اگه مسلمانی و شیعی بودن، خطری برامون داشت، باز هم شیعه و منتظر می مونیم؟
یا میزنیم زیر همه چیو ................
یا سریع الاجابة...!
ما رو کامل، و لایقِ حضور کن، تا بواسطۀ اون فرج مولامون برسه...
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج