بسم رب المهدي

اقاي من سلام!

حتما الان با خودت ميگي اين عبدعاصي اينجا چيکار ميکنه؟  چه عجب ياد ما کرده...!!؟

اره اقا؟ نه....

با چوب خودم دارم ميسنجم.... مگه نه؟

دلم برات تنگ شده اقا....

خيلي....

دلم براي صفحات انتظارت تنگ شده....

براي ورق زدن واگويه هام با خودت ....

دنيا بدجور مشغولم کرده نه؟

همه چيو از يادم برده....

حتي.....

ميبخشي منو اقا؟

دوستت دارم اقاي من

دلتنگی

بسم رب المهدی

باز هم آدینه...
باز هم نگاهم به پنجره...
باز هم انتظار عطر یاس....
🍂🍃🍂🍃🍂
یا صاحب الزمان....
اقای من...
آدینه است و دلم به انتظار شما خوش!
اصلا آدینه ها بوی غربت میدهد...
غربتی که گَردش سالیان درازی ست بر دوش مان نشسته است...
🍃🍂🍃🍂🍃
دلم میخواهد گَردها را بتکانم!
دلم میخواهد حرکتی به خودم...
به قلبم...
به احوال دلم... دهم!
حرکتی از جنس محبت... از جنس حرکت... از جنس انتظار...
🍃🍂🍃🍂🍃
میدانم که می آیی...
اما نمیدانم این دل در به در شده‌ام را چه کنم؟
دوری از شما طاقتش را بریده! و دلش را خوش کرده به اطرافیانش... به احوال روزگارش...!!
آقای من...
میدانم که می آیی...
اما این ترس وامانده که بر جانم نشسته چه کنم...؟
میترسم...
میترسم که آن روز برسد و اما من....
اما من.. با همه آرزوهایم، .......
میترسم....
🍂🍃🍂🍃🍂
آقای من...
میخواهم دلم قرص شود!
آری دلم قرص شود به آمدنتان....
به دیدنتان...
اقاجان....
بیا...
زودتر بیا....
که چقدر زود دیر میشود...

 غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

شاعر: علی اکبر لطیفیان

اللهم عجل لولیک الفرج

فصل سوم (انتظاري از جنس عادت!)

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام بر کوچه پس کوچه‌های جادۀ انتظار و منتظرین رهگذر...

هنوز تو پیدا کردن آدرس جاده انتظار، منتظر یه رهگذر عاشق بودم که آدرس کوچۀ عاشقی رو ازش بپرسم که یه‌دفعه چشمم افتاد به یه آگهی رو دیوار جاده! خیلیا وقتی به این آگهی می‌رسیدن راه عوض می‌کردن و می‌رفتن تو کوچه‌ها. از دور بودن و بن‌بست بودنش هم خبری نبود! وقتی دقیق شدم و رفتم تو نخ آگهی، نوشته شده بود عادت!

بعضی وقت‌ها عادت بین ما آدما معنی خوبی داره. مگه نه این که عادت به کارای خوب داشتن رضایت بخشه؟ پس چرا وقتی قدم می‌ذاریم تو کوچۀ عادت یا راه دراز میشه یا به بن‌بست می‌خوره؟

برای پیدا کردن جوابش دقیق‌تر شدم. وقتی از رهگذرها سوال کردم، نشستم و با خودم حساب دودوتا کردم. به یه نتیجه رسیدم!

اونم این که عادت نمی‌تونه همیشه چیز خوبی باشه. لااقل تو وادی عشق و دلدادگی، عادت چیزی جز دوری و دور دست بودن، مفهوم دیگه‌ای رو برای من معنا نکرد. اخه عشق و دلبری، عادت می‌خواد چیکار؟ یه دل پاک می خواد و بی‌ریا. نیازی به عادت مادت و این جور حرفا هم نداره! اصلا عادت این‌جا چه معنی داره؟ عشقی که از رو عادت باشه که دیگه عشق نیست!

دلی که از رو عادت برا محبوب‌ش تنگ بشه، میشه اسمشو دل گذاشت؟ چشمی که از رو عادت انتظار بکشه و خیره بشه به انتهای جاده، یا از رو عادت اشک توش حلقه بزنه، میشه اسمشو انتظار گذاشت؟

نمی‌دونم. تازه بگذریم از اون عادتی که اعتیاد میاره و افراطیه!

عادت معنی‌های زیادی برای ما آدما تو زندگی روزمره پیدا کرده. عادت به خوردن غذاهای رنگارنگ. عادت به تناسب اندام و روزی ده ساعت جلو آینه با خودمون ور رفتن! اینا که تازه بیرون قضیه است. بریم تو عمق داستان. با هم فکر کنیم دیگه به چه چیزهایی عادت داریم. عادتی که عادت به انجام دادنش پیدا کردیم و خودمون ازش بی‌خبریم!

دیگه نه خلوصی مونده نه ارادتی برا عمل. همش شده از رو عادت؛ ندبه‌مون، عهدمون، العجل گفتنمون، نماز خوندن‌مون، حتی درد دل نوشتن‌مون! دیگه جلوتر نرم که دیگه از خودم بدم اومد!

وقتی فکر می‌کنم که به نبودن آقامون عادت کردیم، به نبودنش، به نیومدن‌ش، به دور بودنش، به فرسنگ‌ها فاصله‌ای که بین عشقِ توی دلمون و معشوق‌مون انداختیم و به این فاصله عادت کردیم. به انتظاری که الفبای ظاهریش برامون شده حقیقت چشم‌انتظاری. وخلاصه منتظر بودن رو از یاد بردیم! واقعا نمی‌دونم چی باید به خودم بگم. شرم دارم.

شرم دارم از زندگی بی‌عشق. از بی‌مولا بودن و شب رو به صبح رسوندن. از بی آقا بودن و دنبالش نگشتن! از اینکه امید مولامون رو هر روز با کارامون......

آقاجون! شما هم انتظاری، هم منتظر! شما همۀ حقیقتی هستی که تو کل عالم سراغ دارم. آقاجون خودت برامون دعا کن تا لیاقت انتظار شما رو داشته باشیم. انتظاری که بهش عادت نکنیم!!!

آمين يا رب العالمين

اللهم عجل لوليک الفرج

شوخی با نامحرم

نمونه اي از نهي از منکر امام باقر علیه السلام:  

ابوبصير گويد:

در كوفه براي زني قرآن مي خواندم . يك بار در موردي با او شوخي كردم ! بعد از مدتي كه به خدمت امام باقر علیه السلام رسيدم مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود:

كسي كه در خلوت مرتكب گناه شود خداوند به او نظرلطف نمي كند. چه سخني به آن زن گفتي ؟

-از روي شرم و حيا سر در گريبان افكندم و توبه كردم .

 امام باقر علیه السلام فرمود: شوخي با زن نامحرم را تكرار نكن.

اللهم عرفني نفسک

بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
 
 
«اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک.

اللّهم عرفني نبيک فانک ان لم تعرفني نبيک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرّفني حجتک ضللت عن ديني؛»


پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناساني، نميتوانم پيغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پيغمبرت را به من بشناسان که اگر پيغمبرت را به من نشناساني، نميتوانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناساني، دين خود را از دست ميدهم، و گمراه خواهم شد".

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج

3چیز موجب رضوان الهی

    امام جواد علیه السلام:

ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالي: کثرة الاستغفار، و لين الجانب، و کثرة الصدقة
(مسند الامام الجواد، ص 247)

سه چيز است که بنده را به رضوان خدا مي رساند:

1 - زيادي استغفار، 2- نرمخويي، 3 - صدقه بسيار دادن

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

ایا مسلمانی هست؟

«بسم الله الرحمن الرحیم»

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...

زندگی دفتری از خاطره‌هاست؛

یك نفر در دل شب، یك نفر در دل خاك...

یك نفر همدم خوشبختی‌هاست

یك نفر همسفر سختی‌هاست؛

چشم تا باز كنیم،

عمرمان می‌گذرد، ما همه رهگذریم؛

آنچه باقیست فقط خوبیهاست...

   

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت:

-          بین شما کسی هست که مسلمان باشد!!!!؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد!
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت:

-          آری من مسلمانم!

-          جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا!

پیرمرد بدنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند،جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک او احتیاج دارد!

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را نیز برای کمک با خود بیاورد!

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید:

-          آیا مسلمان دیگری هم در بین شما هست؟!!

افراد حاضر در مسجد یا دیدن چاقوی خونی وحشت زده همه نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند!! پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: ای نامسلمانان! چرا به من نگاه میکنید!!! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!!!

 

داشتم به این فکر میکردم که آیا واقعاًًً همۀ ماهایی که ادعای مسلمانی و منتظری داریم، تا چه حد استواریم و راست میگیم؟؟

اگه مسلمانی و شیعی بودن، خطری برامون داشت، باز هم شیعه و منتظر می مونیم؟

یا میزنیم زیر همه چیو ................

یا سریع الاجابة...!
ما رو کامل، و لایقِ حضور کن، تا بواسطۀ اون فرج مولامون برسه...

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

فصل آمرزیده شدن

«بسم رب المهدی»

رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند:  

مَنْ لم يُغفَرْ لَهُ في شَهرِ رمضانَ ففِي أيِّ شهرٍ يُغفَرُ لَهُ؟!

كسى كه در رمضان آمرزيده نشود، پس در كدام ماه آمرزيده شود؟!

منبع: (ميزان الحكمة،ج4،ص521)

  

چند روز بیشتر تا فصل آمرزیده شدن باقی نیست.....

کاش به هوش بیایم....

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

سوالی بی پاسخ از بلاگفا

بسم الله الرحمن الرحیم

میشه گفت همزمان با شروع کار بلاگفا، این وبلاگ هم آغاز به کار کرد...

از سال ۱۳۸۴ تا الان که سال ۱۳۹۲

هر هفته حداقل یک مطلب...

ماه رمضان هر روز یک مطلب...

که با همین مطالب، چند بار در جشنواره های مختلف (صفحات انتظار در فراق گل نرگس) حائز رتبه شده و جایزه گرفته...

از سازمان ملی جوانان گرفته تا جشنواره های استانی...

اما یک روز از خواب بیدار میشی و وقتی به وبلاگ سر میزنی میبینی همۀ مطالب، یک باره و کاملاً بدون دلیل پاک شدن و وبلاگ خالی خالیه....

دریغ از یک مطلب.....

به مسئولین بلاگفا نامه میزنی و حداقل میخوای علت رو بدونی ولی دریغ از حتی یک پاسخ......

بنظر شما چکار میشه کرد؟