بس نیست ؟! چقدر پشـت هم عید شود ؟
تا کی تبِ سال و مـــاه تشــــدیــــد شود ؟
این خادم خانـــزاد خاکی خستــــــــه ست
کم مانده زمین طلسم خورشیــــــــد شود
ای ماه شب چـــاردهم انصـــــــــاف است
نوروز پس از سیـــزده، نومیــــــــــد شود ؟
تقویـــم تکیــــــــــــده می شـود روز به روز
بیــــــــچاره اگر دچـــــــــار تردیـــد شود ...
نگذار کـــه قاصـــد زمــــــــــان مصـــــداق ِ
ضرب المثل نمـــــک که گنــــدیـــــــد شود
با این همه تشنگی...نه! شاید حیف است
باران به مغـــــــــاک خاک تبعیــــــــد شود
***
امروز خبــــــر رسید یک سال از عمـــر ...
گفتند بعیـــــد است که تمدیـــــــــد شود
باشــد، نشــود، فدای چشمـــــــان شما
ای کاش هرآنچــــه می پسندیــــد، شود
پ.ن:
یک سال نیامدی و لبخند زدم خود را به نبودن تو پیوند زدم بی عاری و بی خیالی و... می دانم یک سال گذشت و من فقط گند زدم (شاعرانشان را نمیدانم)
روزی خواهی آمد...
روزی ما را می رهانی از این تعلقات پست...
روزی برای آمدن خویش اشک خواهی ریخت و خدا به احترام اشک هایت؛ مجوز ظهورت را صادر خواهد کرد...
روزی خواهد رسید که از این یتیمی رها شویم...
و چه نزدیک است روز حضور تو
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟!ـ
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد