مولای من،
وقتی پرونده ام را می کشایی و اشک های تو غریبانه تر از اشک هایم جاری می شوند
مولایم، برای غربت تو دلتنم وبرای دوری از وجود خود اندوهگین...کاش بیایی مولای من..تا برهانیم از این حصار های درد...از این واژه های سرد...
مولایم...غریبانه اشک می ریزی و من...شرمسار تر از سیاهی خویش می شوم...
کاش روزی باشد که لحظه ای لبخند رضایتی به جای ان همه اشک بر چهر هات بنشانم...
مولای من...
چه غریبانه ما را در خیبت خویش نظاره میکنی..کی میشود بیایی و ما را از این هجوم لحظات سرد رها کنی؟؟؟
بیا اقا..بیا که دلتنگم...
(غریبه)
سلام.
مطلب بسیار عالی بود .
موفقیت شما را خواخانم .
یا هو
من هم امیدوارم بیاید
خوبه که همه تودلتنگی هاشون یاد ائمه بیفتن
موفق باشین.
مولای من تو همیشه در کنار من بوده ای و من همیشه از تو دور و من چه گونه روی دیدن تو را خواهم داشت چگونه توان گریستن برای غربتت را خواهم داشت
مولای من ...