گل با صفاست
اما بی تو صفا ندارد
گر بر رُخـَت نخندد
در باغ جا ندارد
پیش تو ماه باید
رخ بر زمین بساید
بی پرده گر براید
شرم و حیا ندارد
مهدی بیا
مهدی بیا
ای وصل تو شکیبم
ای چشم تو طبیبم
باز آ که درد هجران
بی تو دوا ندارد
فریاد بی صدایم
در سینه حبس گشته
از بس که ناله کردم
آه ام صدا ندارد
گفتم که در کنارت
جان را کنم نثارت
تیغ از تو گردن از من
چون و چرا ندارد
هر کس تو را ندارد
جز بی کسی چه دارد
He was devoted to sky
Light was glimmering in his eye
It remained as a mystery in his mind
When will he come and say hi
For Emam Zaman(p.b.u.h
By: Gohar
روزها بگذشت و تقویم زمان تکمیل شد
سالمان با صوت حول حالنا تحویل شد
باز هم بر ما به خاک افتادگان درگهت
صبح غمگینی بدون حضرتت تحمیل شد