و امروز، حسن....
روایتی دیگر از مظلومیت ...
همت بلند و طبع عالى حضرت مجتبى ع اجازه نمىداد کسى از در خانه او ناامید برگردد و گاه که کمک مستقیم مقدور حضرت نبود، به طور غیر مستقیم در رفع نیازمندیهاى افراد کوشش مىفرمود و با تدابیر خاصى گره از مشکلات گرفتاران مىگشود. چنانکه روزى مرد فقیرى به آن بزرگوار مراجعه کرد و درخواست کمک نمود. اتفاقا در آن هنگام امام مجتبى ع پولى در دست نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستى از در خانهاش ناامید برگردد، شرمسار بود، لذا فرمود:
- آیا حاضرى تو را به کارى راهنمایى کنم که به مقصودت برسى؟
- چه کارى؟
- امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و خلیفه عزادار شده است، ولى هنوز کسى به او تسلیت نگفته است، نزد خلیفه مىروى و با سخنانى که به تو یاد مىدهم، به وى تسلیت مىگویى، از این راه به هدف خود مىرسى.
- چگونه تسلیت بگویم؟
- وقتى نزد خلیفه رسیدى بگو: «الحمدلله الذى سترها بجلوسک على قبرها و لا هتکها بجلوسها على قبرک.»
(حاصل مضمون آنکه: حمد خدا را که اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفت و در زیر خاک پنهان شد، زیر سایه پدر بود، ولى اگر خلیفه پیش از او از دنیا مىرفت، دخترت پس از مرگ تو دربدر مىشد و ممکن بود مورد هتک حرمت واقع شود.)
مرد فقیر به این ترتیب عمل کرد.
این جملههاى عاطفى در دوان خلیفه اثر عمیقى بر جاى نهاد و از حزن و اندوه وى کاست و دستور داد جایزهاى به وى بدهند.
آنگاه پرسید: این سخن از آن تو بود؟
گفت: نه، حسن بن على (علیه السلام) آن را به من آموخته است.
خلیفه گفت: راست مىگویى، او منبع سخنان فصیح و شیرین است.
شریف الفرشى، باقر، حیاة الامام الحسن، ط 2، نجف، مطبعه الاداب، 1384 ه'.ق، ج 1، ص 302.
یا حسن بن علی...
ترا به کرم بی حد و حصرت...
ترا به پهلوی شکسته ی مادرت...
از خداوند مهربان..بخواه تا باقی غیبت حضرت حجت را بر ما سیه رویان ببخشاید...
یا محسن بحق الحسن...
اشف صدر الحسن...
بظهور الحجه..
و متظریم..
تا روزی ..
در کنار تو...
زائر بقیع باشیم یابن الحسن....