محض یار مهربان

آخرین منجی...

محض یار مهربان

آخرین منجی...

تا تو نیایی، بهار نخواهد آمد..

بسم الله الرحمن الرحیم



الا ای یار پنهانی که حال ما تو میدانی ،

بهار آمد بیا دیگر بس است این هجر طولانی ، 

نفس در سینه ام مانده خموشم 

لیک پر فریاد که یک سال دگر هم رفت ،

 چه قدر این قصه طولانی!

 ربیعی تو بیا ای اصل اصل شادی زهرا(س)

 بیا و چشم مادر را بکن زین خیر نورانی


(شاعرش را نمی دانم)


نظرات 7 + ارسال نظر
گویای خاموش جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 22:36 http://koochebaagh.parsiblog.com/

به نام خدا

سلام
خوبی؟

اللهم عجل لولیک الفرج...


--------------

چرا اون ور پیغام خالی گذاشته بودی؟



کدوم ور؟!؟!؟!؟

گویای خاموش یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:01

به نام خدا

سلام مجدد

منظورم وبلاگم بود!

حسسسسسسسس!!
درباره ی بعضی از کامنت هایی که برام می ذاری یه چیزی کشف کردم!!

کامنت دیشبت دومین باری بود که این طور می شد!!!
این که وقتی با کامپیوتر چک می کنم انگار که چیزی ننوشته باشی! اما وقتی با موبایلم نگاه می کنم می تونم بخونمش!!!!!!!
یعنی چییییییییی؟؟!! چطور می نویسی مگه؟؟؟؟؟

یوها ها ها...
جادویی می نویسم!
به جان نازنین خودم و خودت! من عادی می نویسم و همیشه هم میتونم خودم بخونمش! باید از ارسو بپرسیم ببینیم ایا وی نیز با چنین مشکلی مواجه هست یا خیر!

آبشار چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 http://www.abshar14.blogfa.com

بسم رب الشهدا

دو سال می گذرد از پَر گرفتن دوستانمان . . .

آشنایی با چهارده شهید مظلوم واقعه ی بمب گذاری در کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز که 24 فروردین 87 آسمانی شدند

http://abshar14.blogfa.com/page/shohadaye-rahpouyan1.aspx

گویای خاموش سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 http://koochebaagh.parsiblog.com/

به نام خدا

سلام

یه آپ دلنشین بکن... قشنگ از آقا می نویسی... دلم هوای یه آپ کرده که دلمو بلرزونه!
می شه لطفاً؟
:"(

سیاوش دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 00:30 http://dead-hours.blogfa.com/

اگر یادتان بود و، باران گرفت
دعایی به حال بیابان کنید
(گل)

گلها دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:43

به نام خدا
سلام
خوبی؟
اللهم عجل لولیک الفرج
خدا کند که بیایید
راستی تاحالا شده به این فکر کنیم از یاران حضرت عج هستیم یانه ؟؟
برای رسیدن به این ارزوی بزرگ کاری کردیم ؟؟؟
خدا کنه بتونیم زینب وار در رکاب امام زمانمون باشیم وثابت قدم بمونیم
امین

reporter* دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:43

سلام
شاید من یه زمانی شما رو آجی صدا میزدم ولی یادم نمیاد داداش صدام زده باشید
الان هم که تو شهر شمام خبری ازتون ندارم . هرچند جویای احوال شریف هستیم
نمیدونم چطوری که ادما هرچقدر به هم نزدیک تر میشن (فیزیکی) روحشون بیشتر از هم فاصله می گیره جالب اینجاست که برعکس این موضوع هم صادقه
بازم عیدتون مبارک
***

سلام..از اخرین باری که به یکی گفتم داداش و بهم نارو زد! دیگه به هیچ کس نگفتم داداش تا یادم باشه هیچوقت داداشی ندارم...خوندم ایمیل هاتون رو وخواستم جواب بدم..شاید حتی به رسم قدیم خیلی دلم خواست درد و دل کنم و بعد بهتون شک و بعد بزنیم تو سر و کله ی هم...اما ایمیل اوندفعهتون و توصیف راهی که برگزیدید دیگه نذاشت ایمیل بزنم...
موید باشید ومنصور!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد