محض یار مهربان

آخرین منجی...

محض یار مهربان

آخرین منجی...

دعای فرج

 

 

 

 

 

 

 

 

دعای فرج

گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.

گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو
«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو
«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو
«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی
«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم.

اللهم ‌الرزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلک تحت لواء

بیا تا..

 

 

 

 

بیا که جانها به لب رسیده

 

 

کاش می شد تمام واژه های زیبا را اسیر قلم کرد تا قلم فقط برای تو بسراید. کاش می شد ترنم نگاههای غم انگیزغروب را فهمید و بر روی بوم نقاشی کرد تا نگاهی عاشقانه به آن بنگرد و بداند که این غروب بی توست وقتی که تو نیستی غروب ،قلبها را می شکند.سال های زیادی است که اشک ها با گونه ها انس گرفته اند و چشمها در غروب جمعه ها فقط برای تو می گریند برای نیامدنت،برای دعاهایی  که که ظهورت را می خواهند و هنوز اجابت نشده است.شب هنگام وقتی همه خوابند تو بیداری ،بیا و فانوس خاموش آن کسی را روشن کن که در کوچه های تاریک شهر بدنبال حقیقت است ولی هیچگاه نمی تواند در این تاریکی و تنهایی مرداب مانند خود را سیراب کند.تو تمام یاس ها و نرگس ها را عاشق کردی .یا مهدی بیا و نگذار رویا های شیرین را بخاطر نیاز دنیا به آسانی بفروشیم،بیا و در دستان کوچک کودک گل فروش شهر گل آزادی بکار،بیا و سکوت و تاریکی را بشکن.روزها می گذرد و هنوز صدای نیامدنت به گوش می رسد.

 

برای تعجیل در قیامش صلوات

الهم صل علی محمد و آل محمد